لیک حیوانی که چوپانش خداست - مولوی بلخی

شعرستان - A podcast by Shaeristan - شعرستان

جواب گفتن ساحر مرده با فرزندان خود گفتشان در خواب کای اولاد مننیست ممکن ظاهر این را دم زدنفاش و مطلق گفتنم دستور نیستلیک راز از پیش چشمم دور نیستلیک بنمایم نشانی با شماتا شود پیدا شما را این خفانور چشمانم چو آنجا گه رویداز مقام خفتنش آگه شویدآن زمان که خفته باشد آن حکیمآن عصا را قصد کن بگذار بیمگر بدزدی و توانی ساحرستچارهٔ ساحر بر تو حاضرستور نتانی هان و هان آن ایزدیستاو رسول ذوالجلال و مهتدیستگر جهان فرعون گیرد شرق و غربسرنگون آید خدا آنگاه حرباین نشان راست دادم جان باببر نویس الله اعلم بالصوابجان بابا چون بخسپد ساحریسحر و مکرش را نباشد رهبریچونک چوپان خفت گرگ آمن شودچونک خفت آن جهد او ساکن شودلیک حیوانی که چوپانش خداستگرگ را آنجا امید و ره کجاستجادوی که حق کند حقست و راستجادوی خواندن مر آن حق را خطاستجان بابا این نشان قاطعستگر بمیرد نیز حقش رافعستشعر: حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی رحبقلم: علی منهاجبکوشش: فهیم هنرورRumiBalkhi.Com