وه که گر من باز بینم روی یار خویش را - سعدی شیرازی
شعرستان - A podcast by Shaeristan - شعرستان
Categorie:
وه که گر من بازبینم روی یار خویش رامردهای بینی که با دنیا دگربار آمدهستغزل کاملآن تویی یا سرو بستانی به رفتار آمدهستیا ملک در صورت مردم به گفتار آمدهستآن پری کز خلق پنهان بود چندین روزگارباز میبینم که در عالم پدیدار آمدهستعود میسوزند یا گل میدمد در بوستاندوستان یا کاروان مشک تاتار آمدهستتا مرا با نقش رویش آشنایی اوفتادهر چه میبینم به چشمم نقش دیوار آمدهستساربانا یک نظر در روی آن زیبا نگارگر به جانی میدهد اینک خریدار آمدهستمن دگر در خانه ننشینم اسیر و دردمندخاصه این ساعت که گفتی گل به بازار آمدهستگر تو انکار نظر در آفرینش میکنیمن همیگویم که چشم از بهر این کار آمدهستوه که گر من بازبینم روی یار خویش رامردهای بینی که با دنیا دگربار آمدهستآن چه بر من میرود در بندت ای آرام جانبا کسی گویم که در بندی گرفتار آمدهستنی که مینالد همی در مجلس آزادگانزان همینالد که بر وی زخم بسیار آمدهستتا نپنداری که بعد از چشم خواب آلود توتا برفتی خوابم اندر چشم بیدار آمدهستسعدیا گر همتی داری منال از جور یارتا جهان بودهست جور یار بر یار آمدهستشاعر: حضرت سعدی شیرازی رحبقلم: علی منهاجبکوشش: فهیم هنرورRumiBalkhi.Com