آی‌قصه | قصه‌ی زبون لیلا

iGhe3 | آی‌قصه - A podcast by iGhe3

Categorie:

✍️ نوشته‌ی شرمین نادری 🎙 قصه‌گو: ساناز غلامی 👩‍🎨 تصویرگر: سوسن آذری خلاصه داستان: لیلا زبونش زخم شده بود و نمی‌تونست صحبت کنه. یه‌کم گریه کرد و بعد با همه قهر کرد و رفت توی اتاقش و جلوی پنجره نشست. یهو یه کبوتر اومد و باهاش حرف زد. لیلا خیلی تعجب کرد. رفت جلو لب پنجره و به کبوتر سفید نگاه کرد و گفت: مگه کبوترها هم حرف می‌زنن؟ متن کامل قصه: http://bit.ly/2vDXQfC 💈 اینستاگرام آی‌قصه: Instagram.com/iGhe3 💈 تلگرام آی‌قصه: t.me/iGhe3 💈 ایمیل آی‌قصه: [email protected] 💈 وبسایت آی‌قصه: http://iGhe3eh.com